آموزش و تجربه : مدرسه دیجیتال پویان

فناوری، علم، هنر، معماری و دکوراسیون، شبکه های اجتماعی، ابزار و ترفندهای کاربردی

منو اصلی

منو اجتماعی

کامل ترین مجموعه فرهنگ لغت، اطلاحات و تمثیل های مردم کوچه و بازار قسمت بیست و دو

برگزیده

الفرار-گریز-بگریز !

رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن
درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

چرک کردن-عفونت کردن زخم

اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

پکر شدن-کسل و عصبانی شدن

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن

نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن

دولابچه-کمد کوچک

بامبول در آوردن-حقه و کلک زدن

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

 

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

 
پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

جفنگیات-سخنان یاوه

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

 

بوق سگ-بسیار دیر وقت

ذِله شدن-ذله آمدن

دم-هنگام

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

ریش شدن-ریش ریش شدن

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

حساب و کتاب از دست کسی خارج شدن-اداره و نظم امور از دست کسی در رفتن

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

 

جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند

اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)
چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

اِحلیل خوردن-فریب خوردن

آفتابی کردن-پدیدار کردن

 

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)
چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

جزغاله-سوخته-زغال شده

 

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

بنگی-معتاد به حشیش

پشت رو-وارونه

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

این سفر-این بار

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

به هم زدن-قطع رابطه کردن

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

ریق زدن-ریغ زدن

 

راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

دیر کرد-تاخیر-تعویق

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

حقه باز-شعبده باز-تر دست-مکار

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

ریزه میزه-ریزه پیزه

تک پران-زن نانجیب

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

دیر چسب-دیر آشنا

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

دلداری دادن-تسلی دادن

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

جُل-پوششی که روی اسب و خر می اندازند-لباس کهنه-میوه های بته ی مرده
اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

زیر شلواری-زیر جامه

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

 

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

جلا دادن-مفید بودن-شفا دادن-صیقل دادن

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب

چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

 
داد و قال-داد و فریاد-قیل و قال

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه
 

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

توپ و تشر-تهدید-هارت و پورت-داد و فریاد

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

دنده کج-کج خلق-یکدنده

ابرو پاچه‌بزی-دارای ابروی پهن و پرمو-ابرو قجری

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

خیک محمد-آدم چاق و فربه

اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن
دنده کج-کج خلق-یکدنده
دسته گل به آب دادن-کاری به خطا انجام دادن

خرده فرمایش داشتن-دستورهای بی جا دادن

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

بنگی-معتاد به حشیش

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

ارزانی-بخشیدن-دادن

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن
آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان به‌در رفتن)

پت و پاره-ژنده-فرسوده

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

توپ و تشر-تهدید-هارت و پورت-داد و فریاد

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

 

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن
جا ماندن-فراموش شدن

تر و فرز-چست و چابک

 
حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

چشم دیدن کسی را نداشتن-تاب دیدن موفقیت و خوشی کسی را نداشتن-از کسی بدش آمدن

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن

انگشت رساندن-دست‌درازی کردن-دست زدن

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

چار سری گفتن-متلک گفتن-کلفت بار کسی کردن-حرف مفت زدن

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

پاتوغ-محل گرد آمدن

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

انگشت‌شمار(کم، معدود)

دزدکی-پنهانی-یواشکی-مخفیانه

زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته

دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

بی فک و فامیل-بی کس و کار

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

جالباسی-کمد لباس-جا رختی

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

جگرک-نگا. جغور بغور

دست فروشی-شغل دست فروش

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

روان کردن-از بر کردن

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

ذِله شدن-ذله آمدن

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)

بازار کوفه- بازار شام

دسته جمعی-باهم-گروهی
بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

از خود در آوردن(دروغ‌پردازی کردن)

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

چَکه-شوخ و بذله گو

چول-بیابان

تیر در کردن-تیراندازی کردن

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار
جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد
آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

چاره-درمان

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

 

خنک کردن-سرد کردن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

چیز فهم-عاقل و فهمیده

تارتنک-عنکبوت-کارتنک

آب به چشم آمدن-طمع کردن

حلال وار-به صورت حلال

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن
انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

تنگ هم-چسبیده به هم

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

دسته دیزی-قوم و خویش دور

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

دراندشت-وسیع-بی سر و ته

حکیم جواب کرده-یتیم

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

 

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

 

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

آبدست(ماهر، استاد)

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

چیز خور شدن-مسموم شدن

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

بنده منزل-خانه ی من

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن(اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن)

چاچول باز-حقه باز-شیاد

زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

 

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن
بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره

آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

خیس کردن برنج-در آب ریختن برنج

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

آدم ثانی-حضرت نوح

این دو کله‌دار-خورشید و ماه

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

ریشو-دارای ریش بلند

ترش کردن-عصبانی شدن

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن

به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

جاکش-پا انداز-دلال محبت

خانم-زن بدکاره-هرزه

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

حق دادن-تایید کردن

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

دبه کردن-دبه در آوردن

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه
تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)

دزدکی-پنهانی-یواشکی-مخفیانه

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

 

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

رج کردن-رج بستن
روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت

دو پوسته-دو چیز به هم پیوسته

 

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

در جای خود خشک شدن-مات و مبهوت ماندن

زرت و پرت-چرت و پرت

آدم چوبی(بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی)

پاک-به کلی-یکسره

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن

بله قربان گفتن-تملق بیش از حد گفتن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

اختر شمردن-شب‌بیداری

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن

تو دوزی-دوختن از درون

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

آتشی-تندخو-زودخشم

ترک بیلمز-آدم نادان

بارانی-اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

چس خوری-خست-بخل

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن

آبِ بسته-شیشه-بلور-یخ-برف

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان
 

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن
پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

چغل خوری-سخن چینی

دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن

حیوانی-نگا. حیوانکی

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

ریش شدن-ریش ریش شدن

حُقه-زرنگ و ناقلا

دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن

دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

 

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

پات-بی آبرو-بی تربیت

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

چلو-برنج آب کشیده

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن

آنجا رفتن که عرب نی انداخت-به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

بخار-توانایی-شایستگی

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

خود را جستن-جست و جو در لباس خود برای یافتن و کشتن حشرات موذی مانند شپش

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

اُتُل-شکم-اتوموبیل

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن
زندگی-مال-وسایل کار و خانه

جبهه-میدان جنگ

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

حی و حاضر-آماده
چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

حق البوق-رشوه

 

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

 

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

رفیق باز-دوست باز-کسی که به دوستان محبت بسیار می کند

پا برهنه-بدون کفش

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن

دور دست-جایی دور

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

دلخور-رنجیده-ملول-گله مند

حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
آب آتش مزاج(می سرخ)

خوش بنیه-سالم و قوی

ذِله کردن-ذله آوردن

زیر آبی-زیرآبکی

درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن

رومیزی-منسوب به میز

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

زمخت-درشت-ناهنجار

خم شدن-دولا شدن
الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
آفتاب خوردن-سختی کشیدن

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

پیمانی-استخدام غیر رسمی

جمع و جور-منظم و مرتب

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

 

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

الف الف کردن-قاچ‌قاچ کردن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

بد اخم-عبوس و ترشرو

تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

انگشتر پا(چیز بی‌ارزش)

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن
برآورد-تخمین

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

خوره-جذام-آکله

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن

پس کشیدن-به عقب کشیدن

به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن

دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور

 

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

تِر زدن-خراب کردن کار

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

دست خدا به همراه-در پناه خدا

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

اسم شب(کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب)

ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

 
جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

احتیاطی-نجس-ناپاک

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

پا به پا کردن-مردد بودن-درنگ کردن

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

رکابی-دارای رکاب-پیاده ای که به دنبال سواری بدود

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

آدم استخوان‌دار-کسی که اراده و پشتکار دارد

دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

پس انداز-پول کنار گذاشته شده-صرفه جویی

حیوانی-نگا. حیوانکی

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

 

زیر دست-تابع-فرمان بردار

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

 

تک روی-عمل بدون توجه به جمع

از بی‌کفنی زنده بودن-بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

جا افتادن-سر جای خود آمدن

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

این سفر-این بار

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

حمامک مورچه داره-کنایه از تردید و دو دلی

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر
تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن
 

دهن بسته-حیوان

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)
جهیزیه-نگا. جهیز
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن

 

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

چغلی کردن-شکایت کردن

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

باد هوا خوردن-درماندگی و فقر کامل داشتن
زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

خواب و خوراک-خورد و خواب

حاجیت-بنده

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ

پت پتی-موتور سیکلت

دل و دماغ-دل و حوصله

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

از سر کسی زیاد بودن(بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن)

از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

 

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

پس افتاده-بچه ی کسی

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

 

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

آبِ دندان-حریف ساده

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

دو پا-انسان

 

درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود
رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

دور سر چرخاندن و دادن-صدقه دادن

خاکه-خرده ی هر چیزی

راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن

دست اول-نو و تازه

رستم صولت-رستم در حمام

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

ژله-لرزانک

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

زردنبو-زردمبو

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

دو کرپا-چمباتمه

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

چراغ چشمک زن-چراغی که خاموش و روشن می شود

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

آینه‌ی زانو(برآمدگی زانو)

آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن
آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

دمپایی-کفش راحتی خانه

دست شما را می بوسد-انجامش به عهده ی شماست

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

چشم و چار-چشم-دید-بینایی

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

آخش درآمدن(از درد نالیدن)

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

 

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل