مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه قسمت 106
چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن
دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
تکه ی کسی بودن-مناسب کسی بودن
چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن
آیینهی اسکندری(آفتاب)
دست اول-نو و تازه
راحتی-دمپایی
پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله
دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن
انداختن پشت گوش(سهلانگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد
از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن
با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب
آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)
در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن
آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)
چاچول باز-حقه باز-شیاد
زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند
بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند
تِر زدن-خراب کردن کار
خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن
دنیا آمدن-زاده شدن
آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)
خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه
دم ِ بخت-دختری که به سن ازدواج رسیده است
تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن
بومی-محلی-اهل همان سرزمین
به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن
انگشت کردن-انگشت رساندن
رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن
افسارگسیخته-سرکش
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث
پول چای دادن-انعام دادن
رانده و مانده-بدبخت و وامانده
نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن
چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی
خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند
دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس
دق مرگ-دق کش
توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن
خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده
خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن
خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند
انگشت به دهان-حیرتزده-سرگشته
تاخیر بردار-قابل عقب انداختن
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
اَجق وَجق-چیزی با رنگهای تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ
حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن
چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن
خایه دار-با جرات-شجاع
امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن
پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن
جگر گوشه-فرزند
چوغ-چوب
جای سفت-وضعیت سخت
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن
جهیزیه-نگا. جهیز
بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا
چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن
تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن
خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز
جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد
خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
حرف شنو-سر به را-مطیع
اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)
پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته
پشته کردن-روی هم انباشتن
جز جگر زده-نفرینی است به معنی دل سوخته بر اثر اندوه و مصیبت-گرفتار به بلا
خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ
خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار
بی سکه-بی اعتبار
از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن
تخم شر-مردم آزار- شرور
رژیم گرفتن-رژیم داشتن
تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر
بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن
تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن
زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه
پشم علیشاه-درویش بی قدر
چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن
آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)
اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب
دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن
ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن
تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن
دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن
خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن
چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند
درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند
چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن
درخت اگر-امید پوچ و واهی
جَخ-تازه-هنوز-فوقش
دو به هم زنی-دو به هم اندازی
برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل
جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن
دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه
تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی
دخیل-پناه برده-توسل جسته به
آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن
حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد
دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار
چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن
چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ
انگشت به دهان-حیرتزده-سرگشته
درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن
توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی
رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن
پس نشستن-عقب نشینی کردن
دلچسب-دلپذیر-مقبول
اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)
خدا داده به فلانی-بختش یار بوده
خایه-بیضه-جرات
آی زرشک-آی زکی
آروغ بیجا زدن-نابهجا سخنگفتن-نسنجیده کاری کردن
چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است
خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق
ختم شدن-پایان گرفتن
این خاکدان-دنیا
زرد گوش-بی رگ-ترسو
الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچهی کوچک، سیخ، راست)
آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
خرسک-نوعی فرش
بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفتانگیز کردن)
چانه لغی-راز داری نکردن
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند
دق کردن-از غصه مردن
چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب
پُر کار-فعال-با پشتکار
حسرت به دلی-آرزومندی شدید
به جان آمدن-به ستوه آوردن-به تنگ آوردن
آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن
پا سبک-مبارک قدم-جلف و سبک
آبجی خاکانداز(زن فضول و خبرچین)
درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن
پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن
رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت
رضا شدن-راضی شدن
چادر سر کردن-چادر پوشیدن
بی اختیار-بدون اراده و تصمیم
رودل-سنگینی معده
آلنگ دولنگ-چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند
ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن
پاشیر-گودال پای شیر آب
درق دروق-درق درق
زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره
بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت
چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن
دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن
دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن
از ته دل-از سر صدق و صفا
حاشیه دار-کناره دار
پینه کردن- پینه بستن
دوری-ظرف غذاخوری پهن
ای داد بیداد(کلامی است که بههنگام حسرت و افسوس میگویند)
جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت
دست بده داشتن-بخشنده بودن
خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف
دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن
چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی
پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است
چارچار زدن-بی حیایی کردن
چریدن-راه افتادن کار و کاسبی
رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل
برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری
آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)
چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش
از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دستها را میان پاها فرو بردن)
اصول دین پرسیدن(سوالپیچ کردن)
دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق
زیرش زدن-زیر چیزی زدن
دزد زده-سرقت شده
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب
آب نخوردن-درنگ نکردن
پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن
راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی
ازرق شامی-اخمو-ترشرو
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند
چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن
پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی
د ِ-پس-آخر
ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن
بی سر و پا-پست-فرومایه
از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان بهدر رفتن)
چراغ الله-نگا. چراغ
پل کسی آن سر آب بودن-کار کسی بسیار خراب بودن
بی وقت-نابهنگام-بی موقع
زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند
آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعهای که احتمال فرخنده و نحسبودن هر دو در آن هست)
دست خوش !-آفرین
این سفر(این بار)
بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !
حرف-سخن-گفتار-کلام
چاچولی-زبان بازی-حقه بازی
آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)
پُکیدن-ترکیدن
جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق
چلک بازی-بازی الک دولک
بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن
خنکای صبح-سحرگاه
چای خانه-محلی که وسایل چای را در آن جا می گذارند-قهوه خانه
حق التدریس-مزد آموزگار
خاکی-فروتن و متواضع
پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن
تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن
از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن
روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن
از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)
آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن
چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن
بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
دقه-دقیقه
خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن
انگشت عسلی بهدیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجهی جایی کردن)
چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن
دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
دو کرپا-چمباتمه
خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند
استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی بهدست آوردن، دود چراغ خوردن)
پیاله زدن-می نوشیدن
چِخه-نگا. چِخ
آخرین تیر ترکش(آخرین تدبیر)
زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن
آیَم سایَم(گاهکاهی)
جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز
خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم
تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن
خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن
تو به تو-گوناگون-لا به لا
خورده برده-ملاخظه و پروا
تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن
اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن
تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن
جن بو داده-نوعی دشنام است
از جنس چیزی بودن
درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن
آفتابی کردن(پدیدار کردن)
آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع
دو پا-انسان
زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن
زبان گز-چیز تند و تیز
دل دل زدن-نفس نفس زدن-تپیدن شدید قلب
دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن
چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی
دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
خدا-بسیار زیاد-فراوان
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه
چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب
ژوری-هیئت داوران
آمد-فرخندگی-خوشقدمی
دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن
زیر جامه-زیر شلواری
اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)
آدم بگو بخند(شیرینزبان و بذلهگو)
تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن
دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن
بَر و رو-قد و قامت-چهره
الانه-همین حالا-هم اکنون
حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله
دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای
پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی
رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن
آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن
چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن
چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن
چرس رفتن-حشیش کشیدن
به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی
بید خورده-کهنه و فرسوده
زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد
بد عنق-کج خلق-بد اخلاق
پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن
اُزگل(بیسروپا، کم شعور و بیشخصیت)
چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست
بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
راه راه-دارای خطوط موازی
حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن
ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن
چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب
آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)
زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن
الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن
خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن
بنا کردن-شروع کردن
چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
از زمین سبز شدن-ناگهان و بیخبر پدیدار شدن-بهطور غیرمنتظره حاضر شدن
زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن
چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد
بستن-یخ ردن-منجمد شدن-منعقد شدن-سفت شدن-ریختن بیش از اندازه-هدف قرار دادن
افتاده(فروتن، متواضع)
اُزگل(بیسروپا، کم شعور و بیشخصیت)
چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن
دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن
رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
خصوصی-مقابل عمومی
پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین
دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن
اختر شمردن(شببیداری)
دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن
جور به جور-نگا. جوراجور
جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد
حاضر به یراق-حاضر و آماده
بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم
خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه
خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه
خشتک-وسط درز دو پا در شلوار
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن
از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن
چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن
خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس
جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است
خبره-ماهر-استاد
بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
زپرتو-ضعیف-بی دوام
آبکی-بیارزش-از روی بیعلاقگی
تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.
دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن
بند و بساط-اسباب مختصر زندگی
آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)
روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن
بامبه-توسری
خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر
جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول
آفتاب خوردن(سختی کشیدن)
چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره
زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن
درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن
دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی
جیره بندی-سهم بندی
افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)
زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن
از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)
دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی
بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند
تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید
ازراهنرسیده(در همان لحظهی رسیدن، به مجرد ورود)
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
دهن-واحد آواز خواندن
راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن
الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب
چوب در چیزی کردن-تحریک کردن
آبکی-بیارزش-از روی بیعلاقگی
خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است
زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
در بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن
دل را آب کردن-سخت آرزومند کردن-مشتاق کردن
جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن
خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن
حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن
زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن
بیلاخ-بالا بردن و نشان دادن انگشت شست به هنگام ناباوری به معنی : آنچه که می گویی خیالی بیش نیست-فقط این انگشت به تو می رسد. مترادف شیشکی
راستکی-واقعی
بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند
دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد
خل و ول-دیوانه-ساده لوح
اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست(از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد)
آب رفتن زیر پوست کسی-پس از لاغری کمی فربه شدن
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
چیز سرش بشو-آدم چیز فهم
اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)
دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای
زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل
از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیشبینی سخن راندن
انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکتهگیری کردن، اعتراض کردن)
آن چنانی-چنانکه خود میدانی-بسیار گرانبها-بسیار عجیب
خاک بر سری-بی آبرویی
چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا
بسیار دلواپس و نگران بودن
خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن
خرخاری-همدیگر را خاراندن
جزغاله-سوخته-زغال شده
پاتی-در هم و بر هم-نامنظم
پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن
خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی
بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن
حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی
تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن
از قدیم ندیمها-از گذشتههای دور
تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن
پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد
چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن
چل مرد-مرد کوتاه قد
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
آروارهی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا
پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده
پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن
آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)
آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)
در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
آب دندان خوردن-حسرت خوردن
آکِله-جذام-زن سلیطه
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد
پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن
پشکل-سرگین حیوانات اهلی
از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بیتوجهی قرار دادن
جان کلام-اصل مطلب
بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
چلو-برنج آب کشیده
دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای
زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمیتوان-مدارا کردن
حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر
چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند
پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن
از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن
پالان کردن کسی-فریب دادن کسی
رفتن ِ سر کسی-از پرحرفی کسی خسته شدن-از صدای بلند کسی یا چیزی ناراحت شدن
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار
چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن
از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)
خرس-چاق و درشت-تنومند
پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری
ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی
دود گرفتن-پُک زدن
تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن
آب اندام-زیبا تن و خوشرو
خرکار-پرکار
استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن
آدم بیخود(بیشخصیت و بیمعنی)
جاشو-باربر
دیر کردن-تاخیر کردن
خاکروبه-زباله-آشغال
خون کردن-قتل کردن-آدم کشتن
بوق سگ-بسیار دیر وقت
بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
آب مریم(شیرهی انگور، عصمت و طهارت)
آینهی بخت(آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد)
حلال زاده-پاک و نجیب
جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت
حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن
خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن
دنده کج-کج خلق-یکدنده
چسی درکن-آدم پر مدعا
چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن
بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت
اهل دود-سیگاری
دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است
دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی
برده خورده-ملاحظه-پروا
خیس کردن برنج-در آب ریختن برنج
باد گرفتن-مغرور شدن
بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی
خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین
زه کشیدن-سخت شدن زخم-کشیدن عضله ها
خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان
خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده
پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق
دست یکی داشتن-همدست شدن-متحد شدن
جن بو داده-نوعی دشنام است
برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی
بخت کسی گفتن-خدا برایش ساختن-شانس آوردن
پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن
انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)
پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
از ته دل-از سر صدق و صفا
بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی
راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن
باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن
اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)
زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد
ار زبان کسی-از قول کسی
ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام
آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
حلوای تن تنانی-نوعی حلوا
تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی
پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی
دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار
خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی
چُل کلید-جام درویشان
بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه
چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد
چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد
از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)
پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن
رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن
تعطیلی-روز تعطیل-زمان دست کشیدن از کار
ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن
حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه
پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن
چینی بند-چینی بند زن
بُراق-خشمگین-عصبانی
به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند
دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است
دست به نقد-بی درنگ-زود-فورن
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن
تنگ بودن وقت-دیر شدن
زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن
خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن
چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد
اجل معلق-مرگ ناگهانی
انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)
چراغ باران-چراغانی
داش-لوطی-مشدی
چاقالو-چاق-فربه
حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن
رفوزه-رد شده در امتحان-مردود
زیر تشکی-رشوه
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث
از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)
جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند
از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن
بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد
تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی
الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند میخوانند
بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز
جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن
حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن
از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بیجلا و جلوه شدن
چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن
به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن
زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن
خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی
توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن
تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن
آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت
بالا آوردن-استفراغ کردن
بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار
چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه
آجیل مشکلگشا-آجیلی که برای گشایش کار میخرند و بین مردم متدین پخش میکنند
انداختنی(جنس نامرغوب)
دریافتی-حقوق
حضوری-رو در رو
چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن
خاور زمین-قاره ی آسیا
پوشک-کهنه ی بچه
پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت
تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود
جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن
تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم
برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها
آبِ سیاه-نیمه کوری
پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش
چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
دود گرفتن-پُک زدن
چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن
از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن
جن بو داده-نوعی دشنام است
پول چایی-انعام-بخشش
آب و خاک-میهن-دیار
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب
دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین
از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)
حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن
ابتدا به ساکن-ناگهانی-بیمقدمه
خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به دست آوردن)
ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن
آب آتش زده(اشک)
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع
آغاپنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبهای
بمیرم-قربان بروم
زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار
با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن
از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن
پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ
بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن
آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)
روغن داغ-روغن گداخته
دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن
روی کسی نشدن-خجالت کشیدن
حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن
اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن
آشنا روشنا-دوست آشنا
دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها
ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن
دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند
چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن
حساب کردن-پرداختن خرج
به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن