آموزش و تجربه : مدرسه دیجیتال پویان

فناوری، علم، هنر، معماری و دکوراسیون، شبکه های اجتماعی، ابزار و ترفندهای کاربردی

منو اصلی

منو اجتماعی

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 2

برگزیده

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

جفنگیات-سخنان یاوه

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

دهنه سرخود-بی بند و بار

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

 

جاشو-باربر

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند

در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن

 

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

پشت سر هم-پیاپی متوالی

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

زحمت کشیدن-کار کردن

تخت پایی-صاف بودن کف پا

 

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

الفرار-گریز-بگریز !

بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

خبرکشی کردن-سخن چینی کردن

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن
بنده منزل-خانه ی من

توپ و تشر آمدن-تهدید کردن-با فریاد کسی را خطاب کردن

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

جراندن-جر دادن-پاره کردن

دسته-ساعت دوازده

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن
آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

اگر و مگر کردن-شرط و بهانه آوردن

پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن

راپرتچی-گزارش دهنده

حبه ی انگور-دانه ی انگور

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

روده گشاد کردن-سکسکه کردن

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

تپل-چاق-گوشت آلود

تو پوزی-تو دهنی

 

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

خرج تراشی-هزینه درست کردن

آخر و عاقبت(نتیجه‌ی خوب)

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

چاک زدن-نگا. چاک دادن

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

پیاله فروش-میخانه چی

دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)
دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن
آوار شدن سر کسی(بی‌خبر نزد کسی در آمدن)

به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

دلداری دادن-تسلی دادن

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی
دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن
به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

زهر چشم-نگاه خشم آلود

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
دریافت-گرفتن-ادراک

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

الحق-به‌راستی-حقیقتن

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ
خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

بی قواره-بد شکل

دست دادن-پیش آمدن

خُردینه-بچه ی خردسال

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

پیش کردن در-بستن در

ابرو فراخی(خوشدلی، گشاده‌رویی)

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

پیر شَوی-عمرت دراز باد

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

 

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

چشم واسوخته-چشم برتافته

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

چُغُل-سخن چین

درز را آب دادن-از راه به در شدن

آن سفر-آن بار-آن دفعه

 

از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

 

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

از سر نو(دوباره)

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

دوش فروش-ربا خوار

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

 
حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن
دور از شما ب-لانسبت

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد
حساب کشیدن-حساب خواستن

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)

دست دوم-کار کرده-مستعمل

چاشته بندی-ته بندی

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
بستری-خوابیده در بستر-بیمار

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

جاهل-جوان-نادان

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

درشت-حرف زشت-دشنام

حیوونی-نگا. حیوانکی

از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)

تو در تو- تو به تو
توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن
 

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

داو-نوبت بازی

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

از کفر ابلیس مشهورتر(گاو پیشانی‌سفید، نزد همه معروف)

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد

بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

خبر چین-سخن چین-جاسوس

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک

بازار کوفه- بازار شام

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

جوراجور-دارای انواع گوناگون

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

تیز بزی-فورن-بی درنگ

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم

تو دار-راز نگهدار

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

خیک کسی پر بودن-سیر بودن

پشت بام-سقف بیرونی بام
برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن
آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

اختر شمردن(شب‌بیداری)

 

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

پورت-سر و صدا-داد و فریاد

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن
آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

چول-بیابان

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

دور از جناب ب-لانسبت

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن(اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن)

از قرار-ظاهرن-آن‌طور که پیدا است

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

اطفال باغ(گل‌های تازه)

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

این دو کله‌دار-خورشید و ماه

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

ذِله شدن-ذله آمدن

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

بخت-شانس-اقبال-شوهر

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)
توپ و تشر آمدن-تهدید کردن-با فریاد کسی را خطاب کردن
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن

 

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

آش آلو شدن(خجالت‌زده شدن، سکه‌ی یک‌پول شدن، کنفت شدن)

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

باش !-نگاه کن-ببین

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن

دو به هم زن-دو به هم انداز

دمدمی مزاج-دمدمی

تَخم-مهمل تَخم

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

پا دری-فرشی که پای در می اندازند-سنگی که کنار در می گذارند تا باد در را حرکت ندهد

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر
دبیرستان-آموزشگاه برای دریافت دیپلم متوسطه

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

آب تاختن(پیشاب کردن)

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

دیپلمه-کسی که دیپلم دارد

بشکن-صدایی که در حال شادی و پایکوبی از بهم زدن انگشتان در می آورند.

زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده

 

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

از جیب رفتن(سود یا لذتی را از کف دادن)

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

چینی بند-چینی بند زن

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما

چرمی-از جنس چرم

چِخ کردن-راندن سگ

 

آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

آواز دادن(خواستن)

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

پَخ خوردن-تیزی چیزی

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن

دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

 

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای
ته خوار-بچه باز

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

پابوسی-زیارت

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

خانم بازی-معاشرت با زنان هرزه

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

داشتن-مشغول بودن

چقال-مهمل بقال

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

 

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

چین و چوروک-چین و شکن

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

آتشی شدن-از کوره در رفتن
از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

ته دار-پایه دار

ته دار-پایه دار

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

حساب کشیدن-حساب خواستن

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

دندان-گاز

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

بی فک و فامیل-بی کس و کار

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

 
دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

بی جا-نامناسب-بی مورد

دود چراغ-کشیدن شیره

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

خط افتادن-خراش افتادن

حساب سازی-خرج تراشی-تقلب در حساب داری

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

خاطره-یادگار

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

چرک و خون-چرک آلوده به خون

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

ازخودراضی(متکبر، خود پسند)

پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن

زدن به کوچه ی علی چپ-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)

جامه شور-رختشوی

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

حیوون-نگا. حیوان
روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن
دُنگ-سهم-حصه
چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)
زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

 

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید
خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

 

پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

دل گُنده-سهل انگار
پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

دو آمدن-دور برداشتن-شاخ و شانه کشیدن-قیافه گرفتن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

ارواح شکمت(ارواح بابات)

حسرت به دل-آن که دیری است آرزوی چیزی را دارد

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

رسانه-وسیله ی ارتباطی

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند

دعوا راه انداختن-سبب جنگ و جدال شدن

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک

چنار امام زاده صالح-متلک بد

زود رنج-نازک دل-حساس

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

دوبلور-دوبله کننده

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز
 

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی
خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده
پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن
چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟

زحمت کشیدن-کار کردن

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

بیخ خِر-بیخ گلو

از خر افتادن(نابود شدن، مردن)

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

دیگ به سر-لو لو

 

بازجویی کردن-تحقیق و بررسی کردن

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن
چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

آب دندان خوردن-حسرت خوردن

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

اشک کوه(یاقوت، لعل)

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

 

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

زنیکه-زنکه

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

 

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

ریختگی-ریزش

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

زیر پاکشی کردن-از زبان کسی حرف کشیدن-کسب اطلاع کردن

چوچول باز-دغل-بی حیا

دَدَر-بیرون-کوچه

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

آفتاب‌نشین(بیکاره و تنبل)

پیش ِ پا-جلوی رو

بند-ریسمان-طناب-رشته

دستمال ابریشمی برداشتن-چاپلوسی کردن-تملق کردن

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

بزن و برو-کسی که در کار-دقت و دلسوزی ندارد

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟(چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟)

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

چایمان-سرما خوردگی

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)
بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس
بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

حجله خانه-اتاق شب زفاف

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

رودرواسی-رودربایستی

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

 

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

رب و رسول را یاد کردن-به حد مرگ رسیدن

رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام

 
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

 
افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

 

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

رجاله-اراذل و اوباش

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

خرخاری-همدیگر را خاراندن

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

خندق بلا-شکم

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی
دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

چوبدار-گله دار-گوسفند دار

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

چل زن-زن کوتاه قد

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

 

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

آبِ دندان-حریف ساده

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

دندان-گاز

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
 

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

ته خوار-بچه باز

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن
دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

پینه-وصله-پوست سخت شده

اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)

رد کردن-برگردانیدن-پس دادن-رفوزه کردن-از سر باز کردن-پنهانی دادن-پنهانی عبور دادن

توالت کردن-آرایش کردن

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن

تخم چشم-مردمک چشم

انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)

داوطلب-خواستار-نامزد

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

اُتُل-شکم-اتوموبیل

پَخ-مسطح-بی ژرفا

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن
زاهرو-دالان-سرسرا
چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک
چین چینی-پر چین

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

دُم دار-پر رو-وقیح-دریده

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

از دست دادن(گم کردن)

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن

حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند
 

برزخ شدن-ناراحت شدن

دلداری دادن-تسلی دادن

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

خوشگلک-با خوشگلی اندک

خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

خوش لباس-نگا. خوش پوش

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

چشم شور-آن که چشم زخم زند

چلچل-خال خالی-ابلق