آموزش و تجربه : مدرسه دیجیتال پویان

فناوری، علم، هنر، معماری و دکوراسیون، شبکه های اجتماعی، ابزار و ترفندهای کاربردی

منو اصلی

منو اجتماعی

منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 269

برگزیده
به حساب-مثلا-یعنی

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

ریش دادن و ریش گرفتن-ضمانت کردن-متعهد شدن

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

زاق-چشم زاغ چشم

 
پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن
چله ی تابستان-گرمای سخت
 

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن
آتش بی‌دود(آفتاب، غضب)

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

ختم شدن-پایان گرفتن

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

چشم انداختن-نگاه کردن

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن
چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

 

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

بنگی-معتاد به حشیش

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

چاک کردن-نگا. چاک دادن

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

دسته دیزی-قوم و خویش دور

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

جزاندن-آزار و اذیت کردن

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن

خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

 

پُر توپ-خشمگین

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد

حلال زاده-پاک و نجیب

زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

آفتاب به آفتاب(هر روز)
دیر رس-میوه ای که دیر می رسد

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

 
دست کسی را توی پوست گردو گذاشتن-کسی را گرفتار مشکل و سختی کردن

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

تو به تو-گوناگون-لا به لا

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن

 

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

باد گرفتن-مغرور شدن

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

دو کرپا-چمباتمه

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

جیم الف جا-آدم ریزه میزه

 

در هم لولیدن-توی هم رفتن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن

پا جای پای کسی گذاشتن-از کسی تقلید و پی روی کردن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

دک و پوز-دهان و لب و دندان

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

بازداشتگاه-زندان موقت

الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچه‌ی کوچک، سیخ، راست)

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

چیلی-بدبیاری

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم
 

رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

دست دادن-پیش آمدن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

 

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

 

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن
پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

به پول رساندن-فروختن

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن)

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

چرک و خون-چرک آلوده به خون

 

توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن

بازیگوشی کردن-بازی دوست بودن-سبکی کردن-شوخ بودن

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

زرشک-لفظی است مانند زکی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان

چار دستی-قمار چهار نفری

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

بادپا-تند رو-تیز تک

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

چپه-کجی به یک سمت

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

بند آمدن-متوقف شدن

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

تخته زدن-پنبه زدن

خِفت-نوعی گره

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

آب آتش مزاج-می سرخ

پشکل-سرگین حیوانات اهلی

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن
دست گرفتن برای کسی-خطای کسی را مرتب به رخ او کشیدن
خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

آه نداشتن که با ناله سودا کردن(آه در بساط نداشتن)

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن

روز پنجاه هزار سال-روز قیامت

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

ریختگی-ریزش

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

از هفت خوان رستم گذشتن(موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن)
آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)
الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال
استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن
دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده
برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن

پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

خوشایند-مطبوع-پسندیده

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن

خرکچی-چارپادار

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

زیر پوش-جامه ی زیرین

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

از زبان افتادن(لال شدن)

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

حلال واری-نگا. خلال وار

خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

دل دل زدن-نفس نفس زدن-تپیدن شدید قلب

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

دست کم-حداقل

چندر غاز-پول بسیار کم

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

رُک زده-زل زده-خیره شده
آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

چین چین-پر از چین

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

چِل-خل و دیوانه

اسب چوبین-تابوت

دور دست-جایی دور

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

 

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن
حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن
بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

آب تاختن-پیشاب کردن

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

دستِ چپ-سمت چپ

 

توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

جاشو-باربر

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

 
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

خر کسی رفتن-دارای اهمیت و اعتبار بودن

پهن شدن آفتاب-روز شدن

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

بی مناسبت-نابجا-نامربوط

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

چپه-کجی به یک سمت

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

 

چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن

آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

خِفت-نوعی گره

پیاز مو-ریشه و بیخ مو
دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن

خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن

از عزا در آوردن-به دوره‌ی عزاداری پایان دادن
اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

خیز-ورم-آماس

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

راه اندازی-راه انداختن

از هفت خوان رستم گذشتن(موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن)

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

دک و دهن-دک و پوز

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن

اُق زدن-بالا آوردن

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

 

در هم لولیدن-توی هم رفتن

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

 

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند
 

باریک-دقیق-حساس

بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش

جز جگر زده-نفرینی است به معنی دل سوخته بر اثر اندوه و مصیبت-گرفتار به بلا

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

بازجویی کردن-تحقیق و بررسی کردن

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

آدم چوبی(بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی)

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

آبدست(ماهر، استاد)

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

بنجل-جنس بدرد نخور-آدم بیکاره و بی مصرف

پر عائله-کسی که اهل و عیال بسیار دارد

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند

 

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

پا به فرار گذاشتن-گریختن
زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

بد زبان- بد دهن

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

تپلی-گرد و چاق

به تور زدن- به تور انداختن

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

 
جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

چراغ الله-نگا. چراغ

از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

ته کیسه دار-کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن

زبان گرفتن-کسی را با زبان خوش آرام کردن

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)
جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما

جاشو-باربر

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

 

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند
تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

 

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

بی مخ-بی عقل-شجاع

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

خش و خش-نگا. خش خش

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

چهره کردن-نگا. چهره شدن
پاچین-دامن زنانه

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

خم شدن-دولا شدن

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

چارقد-روسری زنانه

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

چرند و پرند-پرت و پلا-حرف های مزخرف

خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

خیس کردن-ادرار کردن به خود

جار-چلچراغ-شمعدان

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

رویم به دیوار-هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

دُرافشانی کردن-مشتی یاوه به هم بافتن

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن

باب-مرسوم-معمول

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد

خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره
ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه
پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

 

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

چغلی کردن-شکایت کردن

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

دماغ چاقی-احوال پرسی

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

آتش بی‌باد-ظلم-می

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

 

جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

چرک کردن-عفونت کردن زخم

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

دست پاک-درستکار

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

 

پیشاب-ادرار

دال به دال-پشت سر هم

آبِ کبود-آسمان

خوشایند-مطبوع-پسندیده

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

اهل دود-سیگاری

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

دست نماز-وضو

چین خوردن-چروک شدن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

ته خوار-بچه باز

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

حشل-خطر

الحق-به‌راستی-حقیقتن

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

زیر دل زدن-تهوع آوردن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف

پشتک-پرش از پشت

ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش

حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن

دلچسب-دلپذیر-مقبول

به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن

 

چهل منار-تخت جمشید

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

رفتن ِ سر کسی-از پرحرفی کسی خسته شدن-از صدای بلند کسی یا چیزی ناراحت شدن

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت

آلکلی(معتاد به الکل)

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

زنیکه-زنکه

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

رژیم گرفتن-رژیم داشتن

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

چنار تجریش-متلک بد

 
پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

خلاف-جرم

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت

از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

تو دست و پا ریختن-فراوان بودن-همه جا بودن

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت

حاجی خرناس-لولو

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

پیله-مو

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

اختر شمردن(شب‌بیداری)

حشل-خطر

دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

دست پاچه-شتاب زده-مضطرب

اُتُل-شکم-اتوموبیل

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

اُرُسی-کفش

تند نویس-کسی که سریع می نویسد

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

 

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

 

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

چراغانی کردن-جشن گرفتن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

زیر چاقی-مهارت

جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات
چرند گو-یاوه گو

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

رو شدن-آشکار شدن-فاش شدن

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

تُف به دهن-حیرت زده

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

دم موشی-هر چیز باریک و دراز

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید

زیر شلواری-زیر جامه
خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو

چک و چیل-لب و لوچه

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

 

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

 

چوروکیده-پر چین و چوروک

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن
خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

آهن کهنه به حلوا دادن(معامله‌ی پرسود کردن)

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

 

از جیب خوردن-در آمد نداشتن-از بس‌انداز خرج کردن

تعریفی-قابل توجه-عالی

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

بجا-شایسته-در هنگام مناسب
داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است

برق از چشم کسی پراندن-سخت ترسانیدن

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

خاکروبه-زباله-آشغال

البرز(بلندقامت، دلیر)

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

از سر نو(دوباره)

خلاف-جرم

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

 

بامبول زدن-حقه سوار کردن

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن

بزرگداشت-احترام-تکریم

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد
خنگ-نادان-ابله-کودن

تخم طلا گذاشتن-کنایه از چیز گران بها آوردن-کار بسیار مهمی انجام دادن

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

به پول رساندن-فروختن

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست

تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن

راست شدن-رو به راه شدن

اجباری(خدمت سربازی)

 

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

خدا به همراه-خدا خافظ

 
دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن
دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن