درک ، هیجانانگیزترین نقطه جهان؛ وقتی دریا به کویر دست میدهد
در اولین قسمت از سفرنامههای نوروزی، از بم و نخلها و اصالتش نوشتم و خونگرمی مردم اون خطه. امروز می خوام از تجربهی به « درک » رفتن خود براتون بنویسم و بگم که نسبت درکِ اسفل با درکِ زرآبادِ چابهار، نسبت جهنمه به بهشت!
در درک اسفل، یعنی پایینترین طبقه جهنم، فرد رو توان نجات از آتیش نیس و اون محکوم به عذاب ابدیه. اما در مقابل، درک زرآباد، در استان سیستانوبلوچستان مثل لوکیشن فیلمهای فانتزیه و لحظههای خوشحال کننده و باحال بسیاری داره؛ خیال کنین روی ماسههای ساحل قدم میزنید و صدای موجهای کوتاه و بلند گوشهاتون رو پر میکنن و نسیم دریا صورتتون رو نوازش، که یهو داغی شنهای نرمی رو روی پاهای خود حس میکنین و وقتی سر رو بالا میگیرید، نخلها و رملهای بیابان رو میببینن و در هیجان این وصالِ حیرتانگیز چندین بار انگشت به دهن پشت سر و پیشروی خود رو تماشا میکنین تا مطمئن شید در هیجانانگیزترین نقطه جهان وایس تادهاید؛ محل تلاقی دریا و کویر. پارادوکسیِ بیمثل که تازگیا در ایرانمان کشف شده و با جادوی منحصربهفردش گردشگران بسیاری رو به سمت خود جذب میکنه.
درک آرامش بینظیری داره.
صدای امواج دریا پشتزمینه و نشستن روی شنهای کویر با چشماندازی از نخلها و رملها بهسان رویای تحققیافتهایه که لازمه دستکم یهبار در زندگی تجربه کنین.
البته به درک رفتن خیلی هم سخته. این روستای تازه شناختهشده، نزدیک مرز دریایی دو استان هرمزگان و سیستانوبلوچستان و در بخش بخش زرآباد شهرستان کنارک واقع شدهاست و حدود ۱۷۰ کیلومتر از شهر چابهار فاصله داره.
میتونید از راه هوایی یا زمینی به این نقطه کوچیک از ساحل دریای عمان برسین و بساط آرامش خود رو در اونجا پهن کنین و از نارنجی خاصِ غروبش کیفور شید.
البته نزدیکترین فرودگاه، کنارکه که حدود ۱۳۵ کیلومتر با درک فاصله داره.
با اینکه از سمت هرمزگان هم پس از طی راه ۱۶۰ کیلومتری از جاسک به زرآباد میتوان به این روستای ساحلی رسید.
روستای درک زرآباد در استان سیستانوبلوچستان
اگه می خواید با قطار به درک برید، باید بدونین که نزدیکترین ایستگاه قطار دست کم ۶۷۰ کیلومتر با چابهار فاصله داره.
بعد از رفتن به یکی از سه شهر کرمان، زاهدان یا بندرعباس با سواری یا اتوبوس باید به چابهار برید و از اونجا با یه راهنمای محلی خود رو به این منطقه برسونین.
بهصورت کلی هم بد نیس بدونین که فاصله تهران تا چابهار در استان سیستانوبلوچستان حدود ۱۸۱۳ کیلومتره که پیمودن این راه تقریبا ۲۰ ساعت بهطول می رسه.
شاید بشه گفت علاوه بر تلاقی کویر و دریا که بینظیره، برخورداری از چهار نمونه ساحل صخرهای، ماسهای، شنی و مرجانی در فاصله نزدیک به هم هم دلیل دیگری واسه اثبات منحصربهفرد بود این داهات حساب میشه.
روستای درک زرآباد
مهجور بودن درک در نقشه ایران باعث شده بود تا حتی محلیها هم شناخت درست و کاملی از این منطقه نداشته باشن و در نتیجه واسه معرفی اون به گردشگران کنجکاو و کولهگرده های ماجراجو هم هیچ اقدامی صورت ندن. اما جادوی شبکههای اجتماعی و توئیت چند عکس به وسیله یه کاربر بلوچ، بانی خیر شد تا هم درک شناخته شه و اهالی اون خطه از امتیازات گردشگر بهرهمند شن و هم گردشگران داخلی با ظرفیت توریستی جذابی آشنا شن که در جنوبشرقی کشورمون خوشنشسته و با آبهای فیروزهای و شنهای سفید دلربایی میکنه.
نام این داهات در زبون محلی به معنی سکونت در کنار دره س. بافت دهاتی این منطقه فعلا بهقوت خود باقیه اما بهگفته مسئولین، قراره کمپهای گردشگری زیادی در سواحل درک مستقر شن تا پذیرای مسافران بیشتری از سراسر ایران باشه. البته الان، خونه های بومی و محلی هم واسه اسکان مسافران هست و با قیمتهای نهخیلی زیاد و با غذاهای محلی مشغول خدمترسانی به گردشگران هستن.
حالا که صحبت از غذا شد، باید به یه نوشیدنی دلچسب و خوشطعم به نام «چایشیر» اشاره کنم که عطری دلپذیر و طعمی متفاوت داشت و پیشنهاد اکید دارم که در صورت سفر به سیستانوبلوچستان حتما این نوشیدنی رو امتحان کنین.
چای شیر
محلیها مدعی بودن که در دور و بر چابهار، لبنیات زیادی یافت نمیشه و بیشتر خوراک اونا دریاییه. غذاهایشان هم همه شامل ماهی و میگو بود که طعم بسیار خوبی داشتن. اگه به خوراکیهای تند و پرادویه علاقهمندین، مطمئن باشین که غذاها و چاشنیهای این منطقه باب میلتون هستن چون حسابی تند هستن. یکی از غذاهای جالبی که در منوی رستورانها مشاهده میشد، «بریانی» بود. وقتی اسم بریانی میشنویم یاد اصفهان میافتیم. اما باید بدونین که هیچربطی به همدیگه ندارن و بریانی بلوچها، پلو با مرغ و ادویه مخصوصیه و طعم خوبی داره.
بریانی مرغ سیستان و بلوچستان
در خونهای که ما اقامت داشتیم، واسه صبحونه برامون نون روغنی سرو کردن که با اینکه چرب بود، اما خوشمزه بود و میشد یه نون رو کامل خورد و احساس سنگینی هم نداشت.
نون روغنی
در کل، سفر به این منطقه تجربهای به طور کامل متفاوت و جذاب براتون رقم میزنه. همینقدر بگم که صبح با وزش نسیم خنکی چشمهای خود رو باز میکنین و از پنجره میتونید نخلها و خونه های دهاتی رو در آغوش مِه ببینین و از این همه اختلاف دمایی حیرتزده شید و ظهر، زیر تیغ آفتاب پوستتون بسوزد و داغی شنها رو زیر پاهاتون احساس کنین. اما همه اینا طوری در کنار هم رقم میخورند که فقط زیبایی میببینن و گرمای هوا نمیتونه لبخندِ به وجود اومده به وسیله هیجانزدگی رو از گوشه لبهاتون محو کنه.
در آخر هم از شما میخواهم حتما یهبار به درک برید؛ اگه قبلا به این منطقه رفتهاید، در صورت تمایل میتونید تجربیات خود رو در بخش نظرات با ما و دیگه مخاطبان در میان بذارین.