آموزش و تجربه : مدرسه دیجیتال پویان

فناوری، علم، هنر، معماری و دکوراسیون، شبکه های اجتماعی، ابزار و ترفندهای کاربردی

منو اصلی

منو اجتماعی

ارتش شش گله ، نگاهی به ادبیات فانتزی ایرانی در گفتگو با ستاره روشن

مطالب عمومی سری اول

ستاره روشن متولد سال ۱۳۷۱ هست و از نسل جوانیست که برعکس سنتی‌ترها، به بحث فانتزی نگاه دیگه ای داره و اونو ارج می‌نهد. اون نویسنده سری ارتش شش گله س و می خواد سه‌گانه‌ای فانتزی بومی در کشور رقم بزنه.

وقتی به هر هنری از جمله سینما و ادبیات پسوند فانتزی اضافه می‌شه، بدیش اینه واسه عده‌ای به طور ناخودآگاه از بار هنری آثار کاسته می‌شه و نگاه دیگه ای به اون اثر می‌شه. نمونه روشن این سخن در سینما مشخصه که آکادمی اسکار تا به امروز هم روی خیلی خوشی به آثار فانتزی نشون نداده و جز موارد معدودی مثل سه گانه ارباب حلقه‌ها، کمتر فیلمی در این ژانر بخت و اقبال خوبی در این مراسم بزرگ سینمایی داشته.
در ادبیات اما بحث تا حدی فرق داره و حالا خوبیش اینه با حضور نویسندگان بزرگ و آثار به یاد موندنی‌شون، نگاه فانتزی در ادبیات تا حد خیلی از اون نگاه زاویه دار فاصله گرفته. ادبیات فانتزی از زمانای قدیم در دنیا رواج داشته‌ان و در کشور ما هم آثار جاودانی چون شاهنامه و گرشاسب نامه و… تونسته‌ان فانتزی رو به شکل کلمات به بهترین شکل جاری کنن.

ادبیات فانتزی یا به قولی ژانر گمانه زن در سالیان گذشته خیلی مورد توجه نویسندگان کشور نیستش و آثار بومی تولید شده در این سبک رو به افول رفته‌ان. آرزو آرین و شروین وکیلی از یدونه و توک آدمایی هستن که در این ژانر قلم زده و یه اسطوره ایرونی جدید با به کار گیری المان‌های تاریخی ایران خلق کرده‌ان. افراد بسیار دیگری هم در این راه جاه‌طلبانه قدم گذاشتن و بنا به دلایل جور واجور کارشون مهلت زندگی پیدا کردن نیافت و بیشتر آثار به طور ناقص موند(واسه نمونه می‌توان به جلد اول کتاب هموندان تاریک و روشن اثر فریبا معزی چاپ شده به وسیله نشر قطره اشاره کرد که هیچ‌گاه ادامه پیدا نکرد). حتی نشریه‌ای مثل گل‌آقا در اوایل دهه هشتاد تلاش کرد با ساخت کمیک بوکی (کتاب مصور) به اسم آریو، قهرمانی ایرونی رو پرورش بده اما بعد از فروش نه خیلی موفق اون، خیلی زودتر از موعد داستان آریو رو تموم کرد.

حال در این بازار نیمه زنده کتاب و بازار تقریبا مرده ژانر فانتزی بومی کتابی به وسیله نشر روزنه (که پیش‌تر سه گانه ارباب حلقه‌ها رو به کتابخوانان ایرونی هدیه داده بود) به طبع چاپ رسیده که در چندماه رنگ چاپ دوم هم به چشم خود دیده و شاید بشه امیدوار بود که ادبیات فانتزی ایرونی، برخلاف تصور عموم می‌تونه راهی واسه خود پیدا کنه.

 

 

 

شبدر شش پر

 

کتاب شبدر شش‌پر که اولین جلد از یه سه گانه به نام ارتش شش گله حساب می‌شه، همون شک و دودلی رو در بین خریداران کتاب بوجود می‌آورد که این سری در آخر ادامه پیدا می کنه یا مانند خیلی از آثار فانتزی نیمه کاره رها می‌شه. این نگرانی اما به گفته نویسنده نباید در دل خوانندگان صورت بگیره چون که هر سه کتاب به طور حتم به بازار میان و در آینده‌ای نه خیلی دور این سه گانه تکمیل می شه، تکمیلی که اون امید و البته باور داره که با ممیزی‌های ارشاد گره نخورد و کار سه گانه تموم شه.

ستاره روشن از نسل جوانیست که برعکس سنتی‌ترها، به بحث فانتزی نگاه دیگه ای داره و اونو ارج می‌نهد. اون می‌خواهد حرف‌هاش رو از راه هنر به جامعه و مخاطبینش بزنه و تا حالا از هنرهای متفاوتی واسه بیان این صحبت‌ها استفاده کرده. فرق اون با بقیه نویسندگانی که دیدم آگاهی‌اش نسبت به مارکتینگ و حولوحوش ریزه‌کاری از جمله مخاطب‌شناسی بود که هر نویسنده‌ای به اونا آگاه نیس.

سرمنشا این دونسته‌ها و استعدادها شاید به صفحه شخصی اون در اینستاگرام برمیگرده که سالها پیش در اون به بخش کلیپ‌سازی‌های کوتاه مشغول بود و با همون کلیپ‌ها، تونست روی موجی قوی در شبکه‌های اجتماعی سوار شه و دیده شه و ده‌ها هزار مخاطب جذب کنه.
کلیپ‌های طنز اجتماعی اون وقتی دادوفریاد به پا کرده بود و به گفته خودش درآمدزایی خاصی هم واسه اون و تیمش نداشت. اونا با شور و شوق خیلی زیاد این کار رو ادامه دادن تا وقتی که روشن، پلتفرم تولید محتوای خود رو عوض کرد.حالا اون امروز یه نویسنده س و الان به خاطر نوشتن سری کتاب فانتزی ایرونی ارتش شش گله می شناسنش و البته می خواد در آینده به سراغ نویسندگی در سبک‌های دیگه بره.

همونطور که ذکر شد ارتش شش گله رو نشر روزنه چاپ کرده و چاپ این کتاب فانتزی در این نشر باعث شده که عده‌ای ناخودآگاه اونو با کتب یکی از بزرگترین نویسندگان دوران فانتزی یعنی جی آر آر تالکین (خالق ارباب حلقه‌ها) مقایسه کنن، مقایسه‌ای که هرچند خیلی با عقل جور در نمی‌آید اما خود ستاره روشن هم نسبت به این موضوع معترض نیس و اونو چیزی هیجان انگیز می‌دونه:

 

 

«نباید همه مردم رو به این خاطر سرزنش کرد و این خود خوانندگان هستن که تصمیم می‌گیرند چی رو با چی مقایسه کنن. مقایسه کتاب اولی من با آثار تالکین افتخار بزرگی واسه منه هرچند حتی این قیاس خروجی بدی داشته باشه. من به شخصه جایی ادعا نکردم که سه گانه من با دنیای ارباب حلقه‌ها ارتباطی داره و گروه سنی مخاطبین کتاب من هم از این سری کمی کوچکتر هستن. خواننده فانتزی زرنگ‌تر و باهوش‌تر از خواننده‌های دیگه ژانره و همین موضوع باعث می‌شه که ارتش شش گله با ژانر ترکیبی که داره تو یه جرگه با دیگر آثار فانتزی عادی قرار نگیره.»

اون تاکید داره که کتابش ژانری تلفیقیه و نه یه کتاب تخیلی. این ترکیب‌ها رو هم به ژانرهای سیاسی، اجتماعی،علمی تخیلی، فانتزی و حتی زیست محیطی می‌گستراند و عقیده داره یه چشمه از تموم این ژانرها در هر سه جلد کتاب هست، سه جلدی که فعلا جلد اولش چاپ شده و دو جلد دیگه اون باقی مونده.

 

 

مقدمه ای واسه جهانی بزرگ

جلد اول کتاب اما بیشتر مثل یه مقدمه بزرگه که دقیقا سر بزنگاه تموم می‌شه و داستان در آخر به یه یه جور می‌لنگد. جلد اول کتاب واقعا تلنگریست به آدمی و کارایی که روی زمین انجام داده و بشری رو نشون میده که نسبت به زمین و خلقت‌های روی اون ناشکری کرده و مورد غضب مادر زمین قرار گرفته. کتاب داستان پسری برگزیده به اسم سم رو روایت می‌کنه که به بعد دیگری از جهان می‌رود تا با کمک دیگه نژادها، بتونه کاری واسه جهان هستی کنه و در این راه دوستائی هم پیدا می‌کنه که اونو همراهی می‌کنن.

خود نویسنده هم تاکید داره که خوانندگان هنوز تموم زوایای داستان رو خوندن و به خاطر همین شاید اراده کردن و حکم کلی دادن واسه این سه گانه با عجله باشه. مثلا از دست دادن روابط عاطفی در کتاب اول به طور کامل به چشم می‌خورد و درام خیلی قوی به هم در اون چشم نمی‌خورد، موضوعی که بازم ستاره روشن تاکید می‌کنه که در جلد بعدی تماشاگر اون خواهیم بودیم و ادبیات فانتزی اجباری به داشتن درام عاشقانه نداره:

«روابط عاشقانه رو ملزوم یه داستان فانتزی نمی‌دانم اما حضور اون باعث جذابیت داستان می‌شه، البته بیشتر از ۱۵۰ مورد هست که باید در نوشتن کتاب کودک در ایران رعایت شه و من هم واسه کتاب اولی کمی احتیاط به خرج دادم تا اسیر این سانسورها نشم.»

 

یکی دیگه از مواردی که این نویسنده جوون روی اون تاکید داره اینست که مقدمه بودن کتاب اول به این دلیله که اون نمی‌خواهد تموم عناصر رو یهو رو کنه.
به نظر می‌رسد کمی تا یه تیکه از زیر این مشکل نوشتن کتابش به بهونه‌های جور واجور فرار می‌کنه اما در آخر پاسخی تقریبا راضی کننده واسه من و بعضی منتقدین کتابش داره و با زدن تیرخلاصی که پاسخی براش ندارم، به موضوع اقتصادی جامعه اشاره می‌کنه :

«من حتی از فوت وفن حس آمیزی جای توصیف استفاده کردم تا کتاب حجم کمتری پیدا کنه.
من در اینستاگرام و با مدیریت چندین پیج به طور کامل نگرانی خریدهای مردم و کتابخونه‌ بی‌پول رو فهمیده‌ام و می‌توانم اونو درک کنم. ضمن اینکه مردم حتی در فضای مجازی حوصله متن طولانی خوندن رو ندارن چه مونده به کتاب ۸۰۰ صفحه‌ای، عزممو جزم کردم که سریعتر قصه‌ دور آتشم رو بگم. اگه فانتزی خوان‌ها کتاب‌های قطوری مثل بازی تاج و تخت و ارباب حلقه‌ها رو می‌خرند و می‌خونن بی‌شک برنده های این آثار در تلویزیون و سینما و دنیای گیم و از همه مهمتر خود نویسندگان نام آشنای اوناس، اما چندین جلد اول یه سری فانتزی ایرونی داشتیم که به خاطر رعایت نکردن همین موارد با نبود اقبال روبرو شده و دیگه خبری از جلدهای دیگه نبود؟خیلی.»

مشکلات اقتصادی و جیب‌های خالی کتابخوانان

مسائل اقتصادی که این روزا با زندگی مردم آمیخته شده هم واسه روشن موضوع مهمیست طوری که باعث شده همه زاویه ها و حولوحوش این مشکل رو در نشر کتاب خود سبک سنگین کنه.
شاید اینکه سبکی مینیمال واسه اثر خود در نظر گرفته هم در این رعایت کردن جیب مردم بی‌تاثیر نبوده طوری که اون تصمیم می‌گیرد کتابی فانتزی با حجم نه خیلی زیاد و در قطعی پالتویی بنویسه تا هزینه تموم شده اون واسه خواننده‌اش، خیلی به اون و مسائل اقتصادی‌اش فشار نیاورد.

شاخ اینستاگرامی بودن معنیش چیه؟

این حجم از نگرانی اون واسه خوانندگانش جذابه و در کل، رابطه بسیار دوطرفه و خوبی با خوانندگان و طرفدارانش تا به امروز داشته، طرفدارانی که در ایسنتاگرام تعداد اونا از ۱۵۰ هزار نفر هم بیشتر می‌شه. همین تعداد انبوه طرفداران یه نویسنده س (به شخصه هیچ نویسنده دیگری ولو از بزرگان ادبیات رو نمی‌شناسم که با این حجم از طرفداران در صفحات مجازی مشغول به کار باشه) که وادارم می‌کنه از اون سوال کنم احساس نمی‌کنه به دلیل شرایط بی نظم بازار نشر کتاب، نشر روزنه به امید جذب مخاطبین صدهزار نفری اون با چاپ کتابش موافقت کرده؟

«شاخص اینستاگرامی بودن من واقعا تاثیری در این مورد نداشت چون که با نشر بزرگی طرف هستیم و نه یه نشر ساده. ضمن اینکه افراد دیگه شهیر اینستاگرامی هم کتاب نوشتند ولی کاری از پیش نبردن. مخاطبین اینستاگرام من کتابخوان نبودن و روزنه به امید اونا وارد قرارداد با من نشده اما البته بی‌تاثیری صد در صد اونو هم نمی‌توانم رد کنم چون که واقعا اطلاعی ندارم فقط می‌توانم بگم که کتاب بعد از چاپ شدن، مخاطبینش تصمیم می‌گیرند که واقعا کتاب درخوریست یا نه. امروزه شاخص‌های اینستاگرامی با یه میلیون فالوئر کتاب نوشتند و محتواشون انقدر بی ارزش بوده که کسی اونا رو به عنوان نویسنده قبول نکرده. این موضوع توی دیده شدن کتاب و اسم در کردن اون تاثیر گذاشته ولی در فروش اون زیاد هم تاثیر نگذاشته، مردم ما از پایه کتابخوان نیستن و بسیاری هم اعتماد ندارن که این سه گانه، جلدهای بعدی‌اش هم منتشر می‌شه یا خیر. این حجم از دیده شدن شاید تو یه کتاب درام و اجتماعی بیشتر تاثیر مثبت روی فروش کتاب داشت.»

اون اما در مورد شاخ‌های اینستاگرامی نظر متفاوتی داره و می‌گوید که دیده شدن بد نیس و فرق از بقیه اشکالی نداره.

 

 

«چارچوبی که ایران و باورهای مردم و قوانین واسه ما درست کرده اینست که اگه کسی بر خلاف جریان رودخانه و این باورها شنا کنه، کارش غلطه، شاید کارش درست نباشه اما قضاوت اونا نباید روی دوش ما باشه. شاید یه شخص هیچ هنری جز زیبایی‌ اندامش نداره و همون رو می‌خواهد به روشی واسه بینندگانش هنرنمایی کنه، اشکالش کجاس؟ بعضی از این افراد حتی اونقدر فن بیان ضعیفی دارن که نمی‌تونن جایی مصاحبه داشته باشن.»

 

 

فانتزی واقعا ایرونی یا اسما ایرونی؟

 

 

کتاب فانتزی ستاره روشن یه نوع پراکندگی در بین خطوط داستانی‌اش داره و نویسنده جوری به اینور و آنور سرک می‌کشد که رسیدن به خط اصلی قصه در بعضی مواقع تا حد زیادی خواننده رو باز می‌داره. این موضوع که به گفته نویسنده یه نوع سربه‌سر گذاشتن با خوانندگانه،  یه نوع کاربرد دکوپاژ در متن ادبیه و این موضوع رو در کتاب مینی‌مال هم بسیار راحت‌تر قابل اجرا می‌دونه.

سری ارتش شش گله به عنوان یه فانتزی ایرونی شناخته می‌شه اما اسامی کاراکترها و مکان‌های داخل جغرافیای فرضی کتاب، هیچ‌ کدوم اعرابی از ایرونی بودن ندارن. با این حال نویسنده تاکید داره که کتابش رو یه فانتزی بومی معرفی کنه و دلایل خودشو هم واسه اثبات این ادعا در به کار بردن عناصری چون جن، اژدها و پری در بطن داستان خیالی کتابش معرفی می‌کنه:

«همه این موجودات خیالی به صورت یه دانشنامه کوتاه هم در جلد سوم معرفی می‌شن اما دلیل اینکه به چه دلیل اسامی خارجیه به موضوع محیط زیستی و معترضانه داستان کتاب برمیگرده. داستان کتاب زنگ خطری به آدمی و اقدامات بینظم اون در سطح زمینه طوری که مادر زمین از روی آدمی روی برمی‌گردونه. به شخصه عقیده دارم در طول تاریخ ایران کمترین جنگ‌ها و بلایا رو سر زمین و کمترین دشمنی‌ها رو داشته و به خاطر همین نمی‌خواستم شخصیت اصلی کتابم از جایگاهی به نام ایران سردربیاورد و اسم ایران رو خراب کنم. ترجیح دادم این ناکجاآباد یه مکانی فانتزی تو ذهن مخاطب باشه و هیچ پیش فرضی درباره کشور و وطنش به اون ندم و نمی‌دانم تونستم در این کار موفق باشم یا نه.»

ستاره روشن اما بازم قبول نداره که عوامل بومی در کتابش زیاد استفاده نشده و تاکید می‌کنه که در مجلد‌های بعدی این عناصر بسیار پررنگ تر می‌شن. اون درضمن می‌گوید که بومی کردن زیادتر از اندازه مکان‌های کتاب، از نظر حرفه‌ای کار چندانی درستی نیس چون که ممکنه مخاطبین خارجی نتونن محیط‌هایی مثل حوضچه خونه مادربزرگ رو بفهمن. وقتی به غالب کردن فرهنگ‌های کشورای دیگه از راه مدیوم‌هایی چون ادبیات و سینما اشاره می‌کنم و ژاپن رو براش مثال می‌آورم که تونسته با کارتون‌هاش (انیمه‌هاش) خیلی از گوشه‌های فرهنگ خودشو بین جهانیان جا بندازه، می‌گوید که از پس این حجم از پروپاگاندا در کتاب خودش برنمی‌اومده و این فرهنگ رو جا انداختن در بین آثار فاخری چون شاهنامه باید جستجو کرد:

یکی دیگر از مطالب سایت :   ۱۰ نمونه از عجیب ترین کفش های پاشنه بلند زنانه که شما را متعجب می کنند

«استارت اینجور حرکات بزرگی زدن باید از آثار بزرگ سرچشمه بگیره تا لایق توجه جهانیان باشه، مخاطبین کتاب یه فانتزی بومی مدرن از این عناصر تکراری ادبیات ایرونی خسته شده و دنبال مواردیست که بیشتر حالتی جهانی داشته باشه.»

با به کار گیری سبک فانتزی می‌شه خیلی حرف‌ها رو زد

ستاره روشن می خواد که آینده کارنامه حرفه‌ای‌ خود رو فقط در مورد فانتزی ادامه نده و می‌خواهد به دنیای فلسفه و یه رمان اجتماعی با ته‌مایه طنز هم سرک بکشه ولی تصمیم گرفته که شروع کار نویسندگی‌اش رو با ژانر فانتزی شروع کنه.
دلیل این کار رو هم شعارهای جدید داخل کتاب می‌دونه که بیشتر دور خطرات زیست محیطی کره زمینه و بهترین راه حل واسه بازگو کردن اونا رو ژانر فانتزی دونسته:

«فانتزی برام نقش یه نوع حجاب رو داشت که بتونم با اون حرفم رو روشن‌تر بزنم، درست مثل نویسنده‌ای که با سبک طنز هزارتا حرف می‌زند بدون اینکه به کسی بربخورد. این اتفاق هم در سه گانه من اتفاق افتاده و صحبتای جدی در بین این سطور فانتزی رد و بدل می‌شه که تو یه کتاب اجتماعی، خسته کننده و شاید حتی دردسرساز می‌شد. از اینم نمی‌ترسم که مخاطب کتاب فلسفی، منو به عنوان نویسنده کودک بشناسه چون که آدم نباید یدونه بعدی باشه، چیجوری در سینما کارگردانی رو مثل اسپیلبرگ داریم که در همه ژانرها فیلم ساخته ولی در دنیای ادبیات این موضوع خیلی کم به چشم می‌خورد؟ نویسنده یدونه ژانر بودن رو نمی‌پسندم و اونو محدودیت واسه قلم می‌دانم. دنبال مخاطبان جدید هستم و می‌خواهم وسعت مخاطبین خودمو پیشرفت ببخشم. اصلا نمی خوام به عنوان یه فانتزی نویس معروف باشم و می‌خواهم منو به عنوان یه نویسنده بشناسن.»

 

روشن بدون هیچ ترسی از علاقه خود به جادو و باورش به موجوداتی چون اجنه و اشباح می‌گوید. اون که خود کتابی فانتزی نوشته و در اون از سحر و جادو به عنوان عناصر داستانی به کار برده، خودش هم به این موضوع باور داره و می‌گوید که جادو در دنیا از زمانای قدیم وجود داشته:

«جادوگری در ایران اونقدر وسیع هست که لازم نیس به کشورهایی چون مکزیک و پرتغال که مستندهای زیادی درباره جادو در اون کشورها هست سر بزنیم. به شخصه تماشاگر این موضوع در بعضی نقاط ایران بودم و تصور می‌کنم باور نداشتن این مسایل اشتباهه. مکان‌های جن‌زده‌ای در کشور داریم که بعضی اونو شایعات می‌دانند ولی پیشنهاد می‌کنم خودتون به سراغ این شایعات برید و تا با این بعد چهارم روبرو شید.»

جنگ خیر و شر در قصه‌های فانتزی

داستان‌ها معمولا دارای شخصیت منفی و مثبت هستن و این بحث در داستان‌های فانتزی عموما به دو جبهه خیر و شر تبدیل می‌شه. خیر و شر در تموم فیلم‌های تخیلی و ادبیات فانتزی هست و کمتر کتابی رو می‌بینیم که بدون این موضوع باشه اما ستاره روشن همونطور که در اثر خودش هم به این موضوع زیاد نپرداخته، کلا باور چندانی به وجود خیر و شر در داستان‌ها نداره و عقیده داره که این مسایل رو بیشترخود مخاطب می‌آفریند.

«چیزی به نام صد در صد خیر و شری وجود نداره و من هم تلاش کردم در داستان به خیر و شر نپردازم بلکه به دنیای خاکستری بیشتر باور دارم. شاید در بعضی داستان‌ها مثل ارباب حلقه‌ها، منطق خیر و شر درست باشه ولی مثلا در داستان مشهوری چون بازی تاج و تخت هنوز خیر و شر درستی نداریم. افراد شر داخل این داستان که به وایت واکرها معروفیت دارن، هدف خاصی ندارن و ما دلمون می‌خواهیم اونا رو موجودات شر قصه بدونیم. یا مثلا در داستان معروف دیگری چون هری پاتر ما شخصیت منفی چون ولدمورت رو داریم که بدون دلایل منطقی از اول آدم شری به مخاطب شناسانده می‌شه و تصور می‌کنم خود رولینگ(نویسنده هری پاتر) هم می خواد که با نوشتن فیلمنامه‌های جدید از دنیای هری پاتر، خوانندگان خود رو بیشتر با نوجوونی و جوونی شخصیت منفی خود آشنا کنه تا اونو توجیه پذیر‌تر بیافریند.»

 

 

 

کتاب در وضعیت کماست

 

روشن عقیده داره که در ایران خریدار کتاب داریم ولی کتابخوان نداریم. به خاطر همین هم تلاش کرده که کتاب رو به صورت مینی‌مال به نوشتن در بیاره تا مخاطب دل به خوندن اون بده. اون می‌گوید که هر نویسنده‌ای آرزوی نوشتن صدها صفحه از توصیفات و جزییات دنیای خلق شده به وسیله خودشو داره ولی اون نمی‌تونسته این خطر رو در کتاب اول خود بکنه، خطری که علی‌الظاهر منطقی به نظر می‌رسد اما باید دید که آینده حرفه نویسندگی اون می‌تونه ثابت کنه که اون مینی‌مال نویسی رو بهونه‌ای واسه ناتوانی قلمش در توضیح جزییات و ریزه‌کاری‌ها کرده یا خیر:

«کتاب در ایران توی وضعیت کماست و من به عنوان کتاب اولم نمی‌تونستم اثری بسازم در ابعاد هزار صفحه و توصیفات بی‌آخر داخل کتابم بذارم چون که نه خودم شخص بزرگی چون دولت ابادی هستم و نه بیشتر مخاطب فانتزی‌خوان امروزه در ایران حال و حوصله خوانش اینجور مسایلی رو داره.»

نویسنده بیست و چند ساله و کلیپ ساز دیروز فضای مجازی، می خواد در آینده وارد تلویزیون و سینما شه ولی سرسختانه باور داره که در سال‌های آینده هرکاری که انجام می‌دهد در آخر یه سرش به ادبیات وصله:

  • در کتاب دوم ارتش شش گله، شب دوم این قصه رو خواهید شنید ، همونطور که در مقدمه جلد اول نوشته شده ، ارتش شش گله روایت مخفی یک قصه س که در سه کتاب براى مخاطب تعریف می شه و بر خلاف اصول قانون شده در ادبیات گمانه زن ، ارتش شش گله از این قانون مستثنىه و بیشتر به قصه اى کوتاه از داستانى بلند شباهت داره . در ( جنگ دو ساحر ) قسمت بیشترى از داستان هاى گفته نشده رو خواهید شنید خصوصا دلیل و معلول هاى بیشترى رو کشف کرده و فرضیه سازى هاى بسیارى خواهید کرد و برخلاف جلد اول ، هیجانات بسیارى رو تجربه میکنید ،از نظر حرفه اى میتوان گفت جلد دوم ارتش شش گله میتوانست با ترکیب شدن با جلد اول، مجموعه راضى کننده و راضی کننده ترى رو به مخاطب ارائه بده ، اما به دلیل نبود اطمینان مخاطب ایرانى به ژانر گمانه زن و هزینه بالاى کتاب پانصد صفحه اى یا بیشتر ، ترجیح دادم تا ارتش شش گله،به شکل سه گانه منتشر شه ، در کتاب دوم ، شخصیتا از کنار هم جدا میشوند و شما تقریبا به اکثر نقاط سرزمین اِستارا سفر خواهید کرد و با موجودات جدید و کاراکترهاى جدید آشنا خواهید شد که در جلد اول چیزی جز یک اسم یا رهگذر نبوده ان و همچنین با شناخت کاملى از گذشته این خط زمانى و تاریخچه تقریبى اون و همینطور دلتنگى ، اشکا و شادىا، بهمراه فرضیه هاى بسیار ، پا به جلد سوم خواهید گذاشت.
  • – ردپاهایت رو می بینم ، تو یه جنگ تن به تن، تو و اون، و تو شکست می خوری ، تو یه ساحر واقعی نیستی و نیازى به خون شش گله واسه کشتن تو نیس ، تورو میبینم که در آتیش نفرت اون خواهی مرد و اگه تو با اون بجنگی ، بزرگترین جنگ قرن، جنگ دو ساحر میشه ، نبردی که اِستارا و زمین رو هم نابود می کنه
    و از جاش بلند شد.

    وایلار متحیر گفت:

    – اگه مطمئنی که در این جنگ خواهم مرد پس شخص مهمی نیستم ، بگو به چه دلیل به دیدار من اومدی؟

    – چون من جایگزینت رو در جنگ دیدم و اگه شخص دیگری قبول کنه که به جای تو بجنگه جنگ پایانی به تعویق میوفتد و پیروزی موقتی حاصل می شه.

    – کی باید واسه پیروزی واقعی به جای من بجنگه ؟

    آزگا درحالیکه آهسته آهنگ رفتن کرده بود جواب داد :

    – شاهزاده دورگه واقعی

    وایلار گفت:

    – سینوره زنده س و بچه داره؟

    – نزدیکترین فرد به تو بزرگترین دشمنت میشه و وارث سینوره واسه جایگاهش می جنگید، اون پدرش رو رها نمیکنه ، تو در جنگ با یه زن خواهی مرد وایلار، از ساحره دوری کن ، البته اگه که بخوای زمین از بین نره.

    وایلار گفت:

    – اما ساحر تاریکی که یه زن نیس.

     

    آزگا سرش رو برگرداند و گفت:

     

    – جنگ دو ساحر،بزرگترین جنگ قرنه ، من از چشمهایی بهره میگیرم که بخوبی می بینن و گوشایی که به درستی می شنون. شاهزاده دورگه واقعی باید انتخاب کنه که جای تو بجنگه یا نه وگرنه پیروزی پایانی بدست نمیاد ؛ در هر صورت تو نباید بجنگی ، هر کسی که بجنگه بهتر از توست .

    وایلار چپقی دود کرد و گفت:

    – شاهزاده دورگه طلسم داره و پیدا نمی شه.

    – شاهزاده دورگه از دود چپقت به تو نزدیکتره ای نیمه ساحر.

    و به سمت در چادر رفت.

    وایلار گفت:

    – من از مرگ هراسی ندارم اما به من بگو در آخر این جنگ ، پیروزی از اون کیست ای پیر دانا؟ تاریکی یا روشنایی؟

    آزگا دستش رو به پرده گرفت و گفت:

    – و کی با دونستن نتیجه ، واسه مقابله تلاش میکنه ؟

    و از خیمه بیرون رفت.

مارکتینگ بازار نشر و مارکتینگ کتاب در هزاره جدید چیجوری باید باشه؟

از  ستاره روشن درباره رها کردن ویدیو مارکتینگ می‌پرسم، صنعت یا حرفه‌ای که این روزا با راه افتادن شبکه‌های اجتماعی براساس ویدیو و پلتفرم‌های تلویزیون‌های اینترنتی بیشتر از پیش رواج یافته و مخاطبینش زمین تا آسمون با وقتی که اون ستاره‌ای در این مورد بوده، فرق داره و بسیار بیشتر شده.
روشن اما در کمال تعجب می‌گوید که نگاهی کامل بیزینسی به این بحث نداشته:

«به چه دلیل با وجود گستردگی و پیشرفت ویدیومارکتینگ، اونو رها کردم؟ چون وقت گیر بود و باید تاکید کنم که از این ویدیوها درآمد نداشتم چون که شعارم این بود که هیچ وقت تبلیغ نداشته باشم. پیشنهادات بسیار زیاد بود اما این کار رو نکردم تا شخصیت هنری خود رو حفظ کنم و امروز منو به عنوان یه نویسنده قبول کنن نه مثل فلان شاخ اینستاگرامی که کتاب نوشت و اثرش به قهقرا رفت.»

این ویدئوها بحث مالی برام نداشت ولی مخاطبینم رو تونستم از همین روش پیدا کنم ولی اگه وقت کنم شک نداشته باشین دوباره ویدیو می کنم و تبلیغات رو هم جور دیگری در پیش می‌گیرم، ممکنه در کمپین‌های برنده های مطرح بین‌المللی شرکت کنم چون که باور دارم اونا رو من معروف نمی‌کنم ولی از تبلیغات سخیفی که این روزا در اینستاگرام مد شده، بیزار هستم و اصلا به این سمت کشیده نمیشه.»

با تسلطی که روی موضوع ویدیو مارکتینگ و برندینگ در فضای وب داشته، می‌توان حدس زد که ستاره روشن روی کتاب جدیدش هم همین سیستم‌ها رو تا حدی پیاده کنه.
پروموت کردن بازار کتاب در این روزا با پیشرفت تکنولوژی تغییر روش پیدا کرده و این رو ستاره روشن و تیمش به طور کامل فهمیده و قصدش هم در مارکتینگ کتاب جدیدش روی تبلیغات از نوع نوین بوده.

از اون در مورد فیدبک این مارکتینگ می‌پرسم:

«کتاب باید دهن به دهن تبلیغ شه واسه سال‌های دهه ۴۰ هست و الان در این بازار پر از کتاب، باید جور دیگری تبلیغات رو هدف گرفت. نشر روزنه هم که رتبه خوبی هم در بین ناشرین کشور داره، کمی تا قسمتی کمکم کرده و پا به پای من این مراحل رو طی کرده، این همراهی البته از دید مالی نبوده ولی پشتیبانی‌های الهی زیادی پشت من بوده و اعتمادی که بین من و این تیم انجام شده، تبدیل به یه تیم ورک عالی شده.»

 

از اون می‌پرسم که این تبلیغات وظیفه ناشر هست یا نویسنده؟ نباید ناشران این کار رو بکنن به جای نویسندگان؟

 

 

«در خارج واسه رونمایی از فلان کتاب بلیت می‌فروشند و مردم هم بلیت‌ها رو روی هوا می‌خرند. شرایط بازار کتاب و نشر ایران طوری نیس که بشه از ناشرها توقع داشت همه این کار رو بکنن. نمی‌گویم ناشران باید به کل وارد بخش تبلیغات مدرن و اینترنتی نشن، ولی شاید این نوع مارکتینگ واسه هر انتشارات و کتابی هم دست کم در ایران قابل قبول نباشه.»

 

اون به مواردی اشاره می‌کنه که تیم‌های تبلیغاتی بازار نشر نمی‌تونن در ایران اجرا کنن مانند استندآپ معرفی کتاب در خیابون‌ها که در جهان مرسومه ولی در ایران مجوزهای اینجور کاری داده نمی‌شه. اون می‌گوید که دیجیتال مارکتینگ در کتب ترجمه شده بیشتر بازخورد داره چون که مثلا عنوانی مثل هری پاتر تبدیل به برند شده و مردم اونو می‌شناسن ولی در عنوان کتابی تالیفی مثل ارتش شش گله، شناساندن اون به مخاطب فضای وب کار خیلی سخت و طاقت فرساییه.

 

 

«ما تونستیم با به کار گیری تلگرام مارکتینگ هم به جای خوبی برسیم و کاربران تلگرام رو باید از راه دیگری راضی کرد.»