هنگام انتخاب مشاور به این نکات دقت کنید
ویژگیهای مشاور کارآمد چیست؟
چهار نکتهی کلیدی هست که همواره در تصمیمگیری باید مدنظر قرار گیرد. اگر برای تصمیمگیری از مشاور کمک میگیرید، او نیز ملزم به رعایت این چهار نکته است: «مشاور موظف است باتوجهبه علائق، تواناییها، مصلحتها و اولویتهای مختص به شما تصمیم بگیرد، نه خودش.»
در ضمن، مشاور باید به شما کمک کند که خودتان تصمیمگیری را بیاموزید. در غیر این صورت، موفقیت شما متعلق به او و مسئولیت شکستتان هم بهعهدهی او خواهد بود. مطابق تعریف مشاوره، وظیفهی مشاور، فکرکردن با شماست، نه برای شما.
دیگر ویژگیهای مهم مشاور کارآمد
غیر از این دو نکته، سایر ویژگیها را بهقلم «باربارا دی آنجلیس»، بهنقل از کتاب « از باربارا بپرسید»بخوانید:
اطمینان حاصل کنید که رابطهی شما و مشاور یا رواندرمانگرتان بهقدرکافی گرم و محبتآمیز است تا با احساس امنیت تمام بتوانید درمان شوید… .
اطمینان حاصل کنید که مشاور یا رواندرمانگر شما در گذشته، خود از مشاوره و رواندرمانی بهرهمند شده است و التیامی را که شما بهدنبال آن هستید، خود نیز پیشتر در برخی جنبههای روحیاش بهدست آورده است… .
اطمینان حاصل کنید مشاور و رواندرمانگر شما، هم بر کشف منبع و منشأ الگوهای رفتاری و احساسیِ ناخواستهی شما تمرکز کرده است و هم راهها و روشهایی عملی و ملموس و قابلاجرا به شما ارائه میدهد… هر مشاور و رواندرمانگرِ خوب به شما تکلیف و تمرینهایی خواهد داد تا بتوانید در عمل، میزان تحول و پیشرفت درونی خود را در زندگی بسنجنید.
بسیار مهم است که از همان اولین جلسهی حضور در مقابل مشاور و رواندرمانگر، تغییرات و پیشرفتهایی را مشاهده کنید و استفادههای عملی چشمگیری ببرید. مضحک و احمقانه است که باور داشته باشیم باید دهبیست جلسه صبر کنیم تا بهتدریج شاهد تغییر و پیشرفت زندگی خود باشیم.”
“معیارهای انتخاب بهترین روانشناس
برای آنکه بتوانید یک درمانگر خوب و حرفهای را از درمانگر غیرحرفهای تشخیص دهید شناخت ویژگی های زیر کمک بسیاری به شما خواهند کرد. در ادامه به مهمترین ویژگیهای درمانگر خوب اشاره کردهایم:
1- شنونده فعال
یک درمانگر حرفهای درمانگری است که میتواند صبورانه به حرفهای شما گوش دهد. اما فقط گوش کردن احساسات مراجع را بهبود نمیبخشد؛ بلکه درمانگر متخصص باید شنوندهای فعال باشد. یعنی توسط زبان بدن، ارتباط چشمی مناسب و واکنشهای به موقع؛ به شما درک و توجهاش را نشان دهد. شنونده فعال بودن در درمان به خصوص در جلسات ابتدایی بسیار اهمیت دارد؛ چرا که اگر درمانگر درست به حرفهای مراجع گوش ندهد نمیتواند به تشخیص درستی در مورد مشکل او برسد و به این ترتیب درمان نیز در مسیر درستی قرار نخواهد گرفت.
2- همدلی و ارتباط مؤثر
برقراری ارتباط درمانی مناسب یکی از اصول اساسی درمانگری است. در حقیقت تا زمانی که ارتباط شکل نگیرد عملاً درمان نیز اتفاق نمیافتد. در یک ارتباط مؤثر درمانگر باید بتواند رویکرد همدلانهای با مراجع خود داشته باشد. یعنی مشکلات او را بشناسد و تلاش کند مراجع خود را درک کند. البته توجه داشته باشید که رابطه درمانی یک رابطه حرفهای است و از لحاظ قانونی و اخلاقی درمانگر حق ندارد که ارتباط شخصی و خارج از فضای درمان با شما برقرار کند.
3- عدم قضاوت
درمانگر حرفهای هرگز مراجع خود را به خاطر اعمالش قضاوت نمیکند. او به عنوان یک فرد بیطرف تنها وظیفه دارد که در درمان اختلالات، بهبود اوضاع و شرایط روانی و خانوادگی به شما کمک کند.”
“چه چیزی مرا به مشاوره روانشناسی ترغیب کرده است؟
پیش از هر چیز باید به این سؤال پاسخ دهید.
پاسخ این پرسش ممکن است مسیر مشاوره را تغییر دهد:
آیا فکر میکنم مشاور میتواند معجزه کند؟
آیا فکر میکنم با مراجعه به مشاور میتوانم تمام مشکلاتم را ساده و زود حل کنم؟
آیا فکر میکنم امروزه مراجعه به مشاور یکی از نشانههای فرهیختگی و نزاکت است؟
آیا میخواهم صرفا با یکی درددل کنم؟
آیا میخواهم با مراجعه به مشاور، دهان اطرافیانم را ببندم تا دیگر به من پیله نکنند؟
آیا واقعا از مسئلهای که برایم پیش آمده، آزرده و پریشان شدهام؟ اگر بله، آیا واقعا حاضرم برای برای بهبود وضع فعلی خود تلاش کنم؟
آیا حاضرم برای حل مشکلات خود، مسئولیتپذیری و آگاهی بیشتری بهدست بیاورم؟
آیا شجاعتِ تصمیمگیری و رویارویی با ترسهای خودم را دارم یا اینکه بدون میل به دانستن واقعیت، تنها میخواهم از مشاور برای پاککردن صورتمسئله تأیید بگیرم؟
و….
اگر انگیزه و انتظارات خود را نشناسید، به احتمال بسیار زیاد جلسات مشاوره بینتیجه خواهد بود؛ حتی ممکن است نتیجه معکوس بگیرید.”
مشاوره روانشناسی : معرفی دفاتر برتر کانون مشاوران روانشناسی به منظور تشخیص و درمان انواع اختلالات وسواس، افسردگی، اضطراب، کمبود توجه و تمرکز، فوبیا و ترس های متخلف و …
“ناهماهنگی بین نظام ارزشی خود و مشاورم را چطور تشخیص دهم؟
همانطور که گفته شد، هیچکس بیعیب نیست، اما مشاور باید در مقایسه با دیگران، در زمینهی مسئلهی شما، بیشترین تخصص و اعتمادآفرینی، و کمترین و بیخطرترین اشکالات را داشته باشد. مشاور، نقش همراه شما را بازی میکند؛ اگر توانسته باشد بر مشکلات پیشین خود غلبه کند، بهحق، صلاحیت همراهی شما را خواهد داشت. در این شرایط، او بلد راه است. اما در غیر این صورت، چه باید کرد؟
اثر مالکیت به ما نشان میدهد که راحتتر میتوانیم برای دیگران تصمیم بگیریم، درحالیکه اگر بخواهیم همان تصمیم را برای خودمان اتخاذ کنیم، بهاحتمالزیاد ماجرا بسیار متفاوت خواهد شد. لذا اگر در پارهای از موارد، راهنمایی مشاور در نظر شما ناممکن، دشوار، بیفایده یا غیردوستداشتنی بود، چندان هم تعجب نکنید. بر همین اساس، برخی از مهمترین مشکلاتی که ممکن است حین ارتباط با مشاور با آنها روبهرو شوید، بهقرار زیر است:
مشاور به من فرمان میدهد
فکر میکند من بردهی او هستم. اگر بخواهم چونوچرا بیاورم، بهجای گفتوگو و تلاش برای شناخت دقیق مشکل و جستوجوی راهحل مناسب، سعی میکند به هر طریقی مرا متقاعد کند که بیشتر از من میداند و تجربهاش بیشتر از من است. او بهجای من و بهنمایندگی از من تصمیم میگیرد.
مشاورم دیکتاتور و خودرأی است
بهجای کمک به من، در پی اثبات درستی ادعای خویش است. میخواهد به من ثابت کند که نمیفهمم و چون برای حل مشکل خود به او نیاز دارم، پس باید مطیعش باشم. یکی از دوستانم برایم تعریف کرد که برای حل مسئلهای عاطفی به مشاوری مراجعه میکند. مشاور به او میگوید: «با توضیحاتی که دادی، مشخص است که آن خانم به شما علاقه ندارد.» بعد بین مشاور و دوستم بحث و جدل شکل میگیرد. مشاور درنهایت میگوید: «موفق نمیشوی با او ازدواج کنی.» دوستم جواب میدهد: «قول میدهم که با او ازدواج میکنم.» مشاور میگوید: «سر یک سکهی طلا با تو شرط میبندم که نمیتوانی!»
مشاور به علائق و توانمندیهای من توجه نمیکند
راهحل و روشی به من پیشنهاد میکند که خودش نمیخواهد یا نمیتواند انجام دهد. من شرایط خاصی دارم که عملا اجرای راهنمایی و راهحلهای مشاور را ناممکن میکند، اما او به این مسائل بیتوجه است. گویی سواری است که از پیاده خبر ندارد. بهقولمعروف، نفسش از جای گرم درمیآید. بر همین اساس، گاهی عوض همدلی با من، مرا به پاککردن صورتمسئله و فراموشی آن دعوت میکند.
مشاورم بخیل است
خوش ندارد من به موفقیت برسم. سعی میکند مرا همانجا که هستم، نگه دارد و از من بخواهد که به همین که دارم، راضی باشم. فکر میکند موفقیت من، منحصرا در اثر راهنماییهای اوست. لذا به خود اجازه میدهد که خطمشی زندگیام را تعیین کنید.
مشاورم ترسوست
عافیتطلبی در وجود او موج میزند، آنچنانکه حاضر نیست از منطقهی امن خود خارج شود. نیاز به بقا، از او موجودی محافظهکار ساخته است که بهجای رویارویی با مسائل، بیشتر مایل به مصالحه و سازشکاری است. چنین مشاوری بهطورحتم جسارت زورآزمایی با معضلات را از من سلب میکند.
مشاورم عاقل و دوراندیش نیست
این یکی واقعا ضعفی مهلک و چهبسا گناهی نابخشودنی است. مشاوری که نمیتواند پیامد راهنماییهایش را تصور کند، چرا باید در مقام راهبر قرار گیرد؟
مشاورم بهروز نیست
اندیشهی ارتجاعی و طرز فکری متعلق به دوران پارینهسنگی دارد. از شرایط فعلی دنیا، پیشرفتهای جدید و آدابورسوم جاری در جامعهی امروزی بیخبر است. فکر میکند آموزههای پیشین، همچنان لزوما میتوانند پاسخگوی مسائل نوین هم باشند.
مشاورم طمعکار است
برای جیب من کیسه دوخته است. استخوان لای زخم میگذارد تا در فرصت مناسب، از این آب گلآلود ماهی بگیرد. منفعت او وابسته به مشکلات من است. اگر مسئلهام حل شود، انگار نان او آجر شده است.”
کانون مشاوران |